به احتمال بسیار این آخرین پستیه که از کرج برایتان می نویسم و به امید خدا جمعه صبح کامیون دم در خانه است و بعدازظهر دیگر من به معنای واقعی ساکن تهران خواهم شد.
خسته ام وحشتناک!!!
آنقدر که برای تایپ همین جمله ها هم مچ دستم جواب نمی دهد و درد دارد.
خوشحالم چون گرچه زندگی در کرج را دوست داشتم اما حواشیی که در این دو سال برایم پیش آمد -دیر آمدن های همسر، ماندگار شدن دو روز سه روز خانه مامانی که دیگر حوصله ندارد، غرولندهای هر هفته پدر همسر و مشکل آخری که کم و بیش در جریانش هستید- همه موجب فرار من از این شهر و بازگشت به شهر خودم تهران شد؛
و ناراحتم؛ چون این خانه اولین خانه ای بود که واقعا خانه خودمان بود و اولین خانه ای که من واقعا در آن احساس آرامش داشتم (هر چند همه غر می زدند که نور ندارد و پشت قواره و قدیمی ساز است و ...) اما برای من این خانه همانی بود که به معنای واقعی حکم مسکن یعنی محل آرامش را داشت خانه ای که با همسر دست به دست هم دادیم و کارگری کردیم برای سرامیک کف آن ، کلی حرص خوردیم برای صاف و صوف در آمدن کاغذ دیواری اتاق خوابش و ...
اما خب؛ همانطور که دنیا محل گذر است به هیچ مکانی از آن هم نمی شود دل بست؛
و شادیم از آن بابت است که این خانه را هنوز داریم و مجبور به فروش آن نشدیم؛ انشالله خانه تهرانمان بی دردسر ساخته شود و نخواهیم برای مخارج آن این یکی را از دست بدهیم؛
شکر می کنم خدای مهربانم را؛
این روزهای اسباب کشی دست در دست همسر بی آن که به هیچ کدام از اطرافیانمان زحمتی بدهیم خودمان دانه دانه وسایلمان را کارتن کردیم و انشالله در خانه جدید هم بی منت آنها را باز خواهیم کرد و زندگی جدیدمان را بی غم گذشته آغاز خواهیم کرد؛
تصمیم هایی برای زندگی جدیدم دارم که مهمترین آنها پیدا کردن یه کار مناسبه! کاری که مرا به زندگی اجتماعی برگرداند و اعتمادبنفس از دست رفته ام را باز پس دهد. کاش پیدا شود؛
برقرار باشید.
خوش به حالت آرزو جان،انشااله به سلامتی!


دست راستت سرمن
انقدر دوست دارم همسرم راضی بشه بیایم تهران زندگی کنیم،یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیمه که اگه بشه برام حکم معجزه رو داره از بس که من از کرج بدم میاد
نمیدونم چرا قبول کردم بیام کرج زنندگی کنم
آخ هدیه جان واقعا از صمیم قلب آرزو می کنم شما هم به زودی پایتخت نشین بشید
راستی آدرس وبلاگت رو بزار کامپیوتر ندارم توی تبلتم هم ندارمش
اسباب کشی مبارک
خوب و خوش باشی عزیز دل
امیدوارم همه چیز به خیر و خوشی بگذره واستون. خوشحالم که بالاخره دارین میرین تهران. ایشالا یه کار خوب هم پیدا میکنی عزیزم
ممنونم آویشن عزیزم
نشد توی وبلاگتون کامنت بزارم هزار بار ممنونم که توی حرم امام رئوف به یادم بودی
خسته نباشی عزیزم.انشالله خونه ء جدیدت رو هم مثل قبلی دوست داری و توش آرامش کامل دای.
وای آره دوستش دارم
تازه اگه تو بیای مهمونم بشی بیشترم دوستش خواهم داشت
سلام ...
خدا قوت ...
هیچ کمکی از دستم بر نمیاد دوست عزیز، فقط اینکه میتونم برات آرزوهای بسیار خوبی داشته باشم ...
موفق باشی ...
سلام بانو
ممنونم سلامت باشید