*ساعت 8بیدار می شوم با سرعت نور دخترها را به مهد و خودم را به بانک می رسانم. در خیالم خودم را می بینم که حق التحریر ماه گذشته ام را برداشت کرده ام و راهی تره بار شده ام، میوه و انواع و اقسام سبزی خریدم بعد از گوشت فروشی های انتهای تره بار گوشت خورشتی و مرغ می خرم و راهی فروشگاه نزدیک خانه می شوم آنجا هم یک سبد -البته نه سبد بزرگ همین سبدهای کوچک دستی هم باشد کفایت می کند- مایحتاج خانه خریدم و به خانه برمی گردم؛ هنوز تردید داشتم که ماشین را همین بغل بزرگراه پارک کنم و خریدها را به خانه بیاورم بعد دنبال جای پارک بگردم یا نه، جای پارک را پیدا کنم و بعد در دو سه مرحله خریدها را به خانه برسانم که دستگاه مربوطه شماره ام را صدا کرد و در کسری از دقیقه متصدی باجه گفت خانوم موجودی ندارید و من.....
هیچ!! دست از پا درازتر برگشتم خانه، همین!
**در مسیر برگشت از فکر و خیال خبری نبود و نمایشگاههای مبل و سرویس خواب کنار خیابان دلاوران حسابی دلم را آب کرد؛ چقدر سرویس های جدید خوشگلتر و خوش رنگ و لعاب تر از سالهای قبل شده اند!!
***با همکارم تماس گرفتم گفت: پول سر وقت مقرر به حسابت واریز شده و شماره پیگیری داد!! فردا باید دوباره به بانک بروم و شماره بگیرم و در انتظار بنشینم و .... همه این دردسرها هم فقط از یک بی حواسی و گم کردن کارت عابر ناشی می شود!
****همین الان آقای همسر از راه رسید. باید آماده شوم برویم همه مراحلی که صبح در خیالم گذشت را با هم انجام دهیم و برگردیم.... البته که آن خریدی که صبح در ذهن من بود بدون ونگ و وونگ بچه و غرغرهای همیشگی همسر انجام می شد اما همین هم غنیمتی است!!
واقعاً صابون این قضیه چند باری هم به تن من خورده و در نهایت فقط به پراندن رویاها از سر گذشته تا موقعی که پول به حساب واریز شده!
خیلیییی حس بدیه!!
آخه خرید واقعاً روحیه میده، مخصوصا به خانومهاااا!
خیلی اونقدر دلم اون روز خرید می خواست که خدا میدونه!!

من عاشق خریدم اما به ندرت فرصتش بهم دست میده
دیروز رفتیم برای بچه ها خرید انقد برای روحیه م خوب بود . دیگه فکرشو بکن برای خودم بخوام خرید کنم چی میشه ...
الهی ! نگاهی ....:)
اصلا خرید لذت بخشه! من یه وقتایی که دلم می گیره به همسر میگم فکر کنم دوباره باید برم سیب زمینی پیاز بخرم
پول و درآمد داشتن حس خیلی خوبیه!
جیبت پرپول و دلت شاد و تنت سلامت!
ممنون گلی عزیزم